کرگدن ، ابراهیم و درخت جان

آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۸/۲۸
    از
  • ۰۱/۰۵/۱۳
    ζ

مجبور نباش به زردی امید ..

جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۲۳ ق.ظ

شعری از مری اولیور :

 مجبورنیستی خوب باشی/ مجبور نیستی روی زانوهایت صدمایل از میان صحرا/ پشیمان راه بروی/ فقط باید به جانورمهربان تنت اجازه دهی/ تاآنچه را دوست دارد دوست داشته باشد/ با من از ناامیدی بگو، از ناامیدی خودت/ ومن از خودم برایت خواهم گفت/ مادام که جهان ادامه میدهد/ مادام که خورشید و سنگ ریزه های باران/ از میان چشم اندازها عبور می کنند/ بالای چمنزارها و درختان عمیق/ کوه ها و رودخانه ها/ مادام که آن بالا غازهای وحشی در آسمان زلال آبی/ دوباره به خانه باز میگردند/ هرکسی باشی، اصلا مهم نیست که چقدر تنهایی/ جهان خود را به تخیلت پیشکش میکند/ صدایت میکند عین غازهای وحشی، خشن واغواگر/ جایت را بالاتر و بالاتر اعلام میکند/ در خانواده ی اشیا ،



  • ۹۶/۰۳/۰۵
  • , ,

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی