envy
چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۲۱ ق.ظ
ابراهیم,
به آن پرتو نازکِ صبح که بر سردی گونه ات بوسه خواهد زد..
- ۰ نظر
- ۱۵ مرداد ۹۹ ، ۰۲:۲۱
ابراهیم,
به آن پرتو نازکِ صبح که بر سردی گونه ات بوسه خواهد زد..
زیبا،
آفتاب از رویِ تو بر چهرهٔ خورشید،
رنگ از رخساره ات بر گونهٔ آسمان
و آوازِ کبوتران از گلوی تو بر شاخهٔ دنیا می نشیند..
ابراهیم
در میانهٔ عمیقترین احساس غریبگی در جهان ، در آتشِ تو نشسته ام
آن پرتو صدایی که تاریکی را می رماند و در شهادتِ سکوت و بیابان جان را میگداخت ..
شبِ متبرک به هوایِ سخت ناگزیرِ تو ..
ز باده هیچت اگر نیست این نه بس که تو را
دمی ز وسوسهٔ عقل بی خبر دارد ؟
"حافظ
عشق از معنا عبور میکند و به پوچی تعالی می یابد،