کرگدن ، ابراهیم و درخت جان

آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۸/۲۸
    از
  • ۰۱/۰۵/۱۳
    ζ

بچه محل ها - شیپورچی

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۱۰ ب.ظ

 شیپورچی همچنان زبان میریخت و دخترها را میخنداند. همیشه دخترهای محل را که میدید شیرین زبانی و بامزه گی اش گل میکرد و چون آن اولها صدای شیپورچی را خیلی قشنگ تقلید میکرده به همین معروف شده بود، بعضی وقتها هم عصرها با حرکات آکروباتیک و محیرالعقول بساط سرگرمی اش را وسط کوچه به راه می انداخت و ناگهان می دیدی همه بچه ها بازیهای خودشان را ول کرده اند و بجای وسطی و هفت سنگ، آنجا جمع شده اند دور شیپورچی. انصافا هم در کارش مهارت و پشتکار فوق العاده ای داشت طوریکه دخترها همیشه از خنده ریسه میرفتند و تشویقش می کردند که باز هم ادای فلان شخصیت کارتونی رو در بیاورد یا مثلا زبانش را به دماغش برساند یا فلان شعر معروف را با لهجه خنده داری بخواند و آنوقت از خنده منفجر میشدند و شادی هایشان چون پروانه هایی از پیله قلبهای کوچکشان بیرون می زد و به هوا میرفت ..  شیپورچی برای خودش کلی طرفدارداشت. همه دخترها در خفا عاشقش بودند و و برای عرض ارادتشان گاهی کارهایی هم میکردند. احتمالا وقتی همه با هم برای بازی میرفته اند توی باغ قدیمی محل و بعضی دخترها آنهمه حواسشان پی گلها بوده و حتی بعضی وقتها هم سر کندن یک گل که دونفر پشت سنگی یافته بودند کار به گیس کشی میرسیده، همه شان داشته اند به شیپورچی فکر میکرده اند و خبری بوده ..




  • ۹۵/۰۲/۲۸
  • , ,

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی