همواره
ای اکنونِ من ..
- ۰ نظر
- ۳۰ مرداد ۹۹ ، ۰۳:۰۸
ای دل، تکه های پیراهن خونیت را بر کدامین زخمِ شب مرهم نهادی؟
..
تو یک معنا برای درخت، دیوار یا هوا شاید باشی
که میشود در لحظۀ غیاب و حضور به آن فکر کرد
و گفت: هان! همو که شاید نامش درخت ، دیوار یا هوا باشد
که سبزی اش تنیده بود بر آسمان و تکیه میدادند به او نهالهای نارس
و هواهای سرد و گرم که بر رنج تابستانها و زمستانها به آسودگی میوزیدند
و باز گفت
همو که نمرده ست
و تنها به آرامی آنسوی جهان خفته ست
آنسوی جهانِ مدور
در مفهوم وارونۀ خواب و بیداری ،
ابراهیم,
به آن پرتو نازکِ صبح که بر سردی گونه ات بوسه خواهد زد..
زیبا،
آفتاب از رویِ تو بر چهرهٔ خورشید،
رنگ از رخساره ات بر گونهٔ آسمان
و آوازِ کبوتران از گلوی تو بر شاخهٔ دنیا می نشیند..
ابراهیم
در میانهٔ عمیقترین احساس غریبگی در جهان ، در آتشِ تو نشسته ام
آن پرتو صدایی که تاریکی را می رماند و در شهادتِ سکوت و بیابان جان را میگداخت ..