شاید ..
گویا کسی پرسیده بود و یکی از احتمالات اینطور میتوانسته
باشد که : کرگدن و ابراهیم از همان قدیم و جدید بوده اند. قدیم از آن جهت که
یکبار که دم غروب بوده یا سر ظهر یا نصفه شب و باد سردی می آمده تا حدی که دماغ ها و گوشها و انگشتها
کرخت شده بودند ، کرگدن سرشاخش را که آنقدر تابلو بوده نشانه گرفته بوده و میرفته
جلو بی هدف و ابراهیم که عادت داشته کنار خیابان های یکطرفه پردود تند تند قدم
بزند پشت به ماشینها ، درست وسط کنار خیابان بزرگه همیشگی خورده بودند بهم یعنی
شاخ کرگدن گیر کرده بوده به شال گردن ابراهیم و متحیر ایستاده بوده اند و اینطور
آغاز شده .. و جدید از آنجهت که انگار که همین حالا همدیگر را و بقیه را دیده باشند برای
اولین بار، هر بار اول متعجب می شدند و بعد چیز عجیبی توی قلبشان احساس می کردند
که نمیدانستند چیست و بعد دوباره همه چی همانطوری عادی میشده .. و درخت جان هم که معلوم نیست هیچ چیزش ،
- ۹۵/۰۲/۰۶