شبانه روز
سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۱۶ ب.ظ
موسیقی کاری که میکند اینست که با امواج، تارهای جنون پنهانی آدم را می جنباند".. رفته بود لب پنجره و با صدای موسیقی همسایه بغلی خودشو می جنباند کجکی. ابراهیم آنطرف دراز کشیده بود دستشو زیر سرش گذاشته بود و میخندید. آسمون هم خودشو انداخته بود وسط، توی چشمای ابراهیم نشسته بود و اتاق آبی کمرنگی شده بود ، آفتاب هم روی کله کم موی کرگدن افتاده بود و پرزای نازک سرش زیر نور می درخشید ..
درخت جان در ثنای این لحظه اینطور نوشت: چه شود که قمریها باز هوس دیوارهای قدیم را کرده باشند .. آن قدیمها که دیوارها اندوه ها را درآغوش میگرفتند و شب ها دیوارها را ، آنوقت امواج برای جنباندن دستشان باز بود و اینطور نبود که مثلا اندوه ها بی کس و کار رها شده باشند و شب و روز فرقی نداشته باشد برایشان، طوریکه حتی این هوسبازی آسمان و آفتاب هم دل را نلرزانَد ،
- ۹۵/۰۲/۱۴