جهانِ ناگزیر
پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۲۱ ب.ظ
بر دوش پرنده زمان پناه گرفته ام تا ذرات برجای مانده همه ی
چیزها را ، این شمشیرهای آخته را، از هرسویم براند .. ولی او چه بوالهوسانه بر
اعماق دریاهای دور فرو می آید! چه گستاخانه به برج و باروی هفت آسمانها بالا میشود ! پرنده ی بی باک من چه
امیدها به فنا را که به باد بقا نمیدهد! چه غمگینانه پیچ و خم دالانهای دنیا را بسوی
ازل میراند ..
بی تو
جهان ادامه دارد
به شادی ..
با تو
من
بی دنباله بی حواس
یادم نمانده چه بود ، شاد یا غمگین ؟
- ۹۵/۰۳/۲۰