کرگدن ، ابراهیم و درخت جان

آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۸/۲۸
    از
  • ۰۱/۰۵/۱۳
    ζ

نوری قبل از نور

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۱۴ ق.ظ

گاهی سوسوی نور باعث میشد سرش را بالا بیاورد و گردنش را کج کند و چشمانش را با هزار زحمت به باریکه نور سفیدی بدوزد که آنهمه زور میزد از شکاف ناچیز پنجره خودش را بیاندازد تو..  ولی ذرات معلق بی هیچ خجالتی آن وسط میرقصیدند و خوش بودند، انگار جشنی برپا شده باشد ، سرخوشی کم کم در جان او هم رخنه کرده بود برخاست پنجره را گشود و ناگاه حجم سنگین روشنی چون لشکری از سربازانی بیرحم بر اتاق یورش آورد و تاریکی را بیرون راند، جشن پایان یافت و ذرات در سکوت اتاق گم شدند ،




  • ۹۵/۰۳/۲۵
  • , ,

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی