کرگدن ، ابراهیم و درخت جان

آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۸/۲۸
    از
  • ۰۱/۰۵/۱۳
    ζ

از رودخانه به دریا

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۳۸ ب.ظ

کرگدن گفت من میروم نمی مانم همین هیکل سنگینم را به زور می کشانم یک جای دیگر کاملا غریبه، عادت اجدادی ام بوده همه شان دراین لحظات همین کاررا میکرده اند ابراهیم گفت من ولی همین کاری را میکنم که الان، همین هستن ام را ادامه میدهم در کناره های خلوت راه های یکطرفه، درخت جان فقط نگاه کرد به سرریزی پرسرو صدای حوصله اش  ..


به کسی ندارم الفت زجهانیان مگر تو

اگرم تو هم برانی سر بی کسی سلامت

 سعدی ،



  • ۹۵/۰۴/۲۳
  • , ,

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی