ژرفای گناه
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۵۲ ب.ظ
فرو می افتاد سپیدی در سیاهی، پیچ در پیچ مارهای سیاه مست میرقصیدند بر گرداگردش، فرو می غلطید در میانه چاه از فراز به فرود به ناتمامی اعماق ، در بی جاذبگی نور در جذبه ظلمت، به آغوش امن گناه .. چاه دهان سردش را به سویش گشوده بود سیاهی از پس سیاهی به پیش میراند، روزنه را مجال نماند ، ابراهیم ابراهیم شد ..
- ۹۵/۰۶/۱۳