کرگدن ، ابراهیم و درخت جان

آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۸/۲۸
    از
  • ۰۱/۰۵/۱۳
    ζ

جاودانگی

دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۲:۵۳ ق.ظ

 

آن لحظه / که بی امان به تو می اندیشیدم / حجمی سخت درهم تنیده از نیستی باد و خاک / بر پراکندگی ام فرو آمد / چون گردبادی که تنگ در آغوشم بگیرد ../ و من / در سیاهی جذاب بی سرانجامش گم شدم / انگار که با درخشش صاعقه رفته باشی / و با صدای رعد آمده باشی / مرگی از پیش / تولدی در پس / اینچنین بر آزردگی زمان چیره شدم ،

 

ابراهیم روی لبه نازک جدول سیمانی کنار جاده نشسته بود و به شادی بوته های خار آنطرف دیوار توری فلزی نگاه میکرد که تمام دشت را میدویدند و خودشان را به آن کوه روبرو میرساندند دستی بر دامنه اش میزدند و باز سرخوشانه برمی گشتند سر جای اولشان..

 

  • ۹۸/۱۲/۰۵
  • , ,

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی